خدانگهدار

آه ؛ دوري ات فرود سنگ و فراق ِ آن ستاره سبز
چرا تا همين دقيقه پيش
غافل از آن قرون ِ پسينه
مضمون ِ كهنه سال ِ تسليت را نمي دانستم؟
سلام...! سلا م يعني خداحافظ
خداحافظ اولين بوسه هاي بي اختيار
كوچه هاي تنگ آشتي كنان دلواپس
عصر ِ قشنگ ِ صميمي
ماه مُعطر ِ اطلسي هاي اينقدي... خداحافظ
خداحافظ جاي خالي بعد از من ِ غريب
خداحافظ سلام ِ آبي ي امن ِ آسوده
ستاره ي شب گريخته ي همروز ِ من
عزيز ِ هنوز ِ من....! خداحافظ
.
.
.
دنباله
به رسم عادت از كودكي هر جا جمله اي ، نوشته اي ، متني به دلم مي نشيند يا توي ذهنم حك مي كنم و يا يادداشت بر مي دارم و لابه لاي پرونده ها و كتاب هايي كه بر حسب اتفاق دَم ِ دستم است نگهداري مي كنم از سال ها پيش نوشته هاي بسياري در دست دارم كه متأ سفانه خيلي ِ شان بدون درج تاريخ و نام نويسنده نوشته شده اند ؛ توي پرانتز بايد بگويم كه خودم هم دفتر خاصي براي جمع آوري نوشته هايم ندارم و روي تكه كاغذي ، گوشه كتابي ... خلاصه هركجا كه بشود مي نويسم. اين شعر هم چند روز گذشته هركجا كه مي رفتم انگار كه پا داشت و دنبالم مي آمد ! روي ميز ناهار خوري ، لاي كتاب آموزش زبانم ، و دست آخر روي لپ تاپ !!! شعري كه نمي دانم نويسنده آن كيست
هستي ؛ نهم اسفند ماه 1388
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

3 comments:

سكينه said...

حال و هواي شعر هم نشون مي داد كه مال كيه
اما براي اطمينان گشتم و نام شاعر جنوبي رو يافتم:
سيد علي صالحي

Unknown said...

یادم میاد ۱ روز داشتم میرفتم وزارت علوم که مدارک اینجا رو بدم با ایران برابری کنن، تو شهرک غرب بود که یه وانت رعد شد و ۱ بیت شعر نوشته بود پشتش ، خیلی قشنگ بود، من هم با عجله با یه مداد نوشتمش،. بدن خدا رو شکر کردم که من همیشه عادت به نوشتن با مداد دارم نه خود کار، و همیشه یه مداد همراهم هست، اگه نه الان ۱کی‌ از مدارک مهمم با ۱ بیت شعر از ۱ شاعر گمنام تازین شده بود ...

blog.kian said...

خب یک دفتر بخرید