در آرزوی لمس

دستم را دراز می کنم
در آرزوی لمس
به سیمی مسی برمی خورم
که جریان برق را با خود می برد
تکه تکه میبارم
مثل ِ خاکستر
فرومی ریزم
فیزیک حقیقت را میگوید
کتاب ِ مقدس حقیقت را می گوید
عشق حقیقت را می گوید
! و حقیقت , رنج است
.
.
.
.
هالینا پوشویاتوسکا ,شاعره ی لهستان-ی
هستی,ششم دیماه1389
--------------------------------------------------

وقتی خسته می شوی

وقتی هوش و حواست و از دست می دی
دیگه دَم و از بازدم تشخیص نمی دی
زندگی را با مرگ اشتباه می گیری
روح و از جسم نمی تونی جدا کنی
زشتی و زیبایی واست خنده دار میشن
!و به جای ِ گریه ریسه می ری
..
اونوقته که عوضِ پاچه خواری
فحش تحویل ِ زمونه می دی

.
.
.
.
.
هستی,پنجم دیماه 1389
---------------------------------------------

حیات ِ چشمان ِ تو

تنها می دانم
چیزی در من است
که فریاد می زند
چشمان ِ تو
ریشه دار تر از هر گل ِ سرخ است
..
!بگذار آشنایی چشمانمان تا اَبَد بینجامد
این چار تن
تا سکون ِ زمین
تا بطلان ِ منطق ِ بی چون و چرای زندگی
با هم حرف دارند
.
.
.
هستی,سوم دیماه 1389
-----------------------------------------------------

علّت و معلول

خوبا اغلب خودشون خودشونو می کُشن
تا خلاص شن؛
اونائی ام که می مونن
اصلا درست نمی فهمن
چرا
همه
می خوان
از دستشون
خلاص شن
.
.
.
چارلز بوکوفسکی
هستی,دوم دیماه 1389
---------------------------------------------------------------