پياده روي در آسمان

قدم هاي خو كرده به دايره * جنون - آرامش
مي چرخد ، مي چرخد ، دور مي زند
گاهي مي نشيند در مركز آن
نفس مي گيرد
باز به راه مي اُفتد
...
آه... دنياي بي بديل ِ پرسه هاي تسخير شده
...
آي انسان ها
خلوت مرا به هم نزنيد
بگذاريد يكشنبه غمگينم * را با آرامش گوش بسپارم
آنجا ؛
گوشه ي سمت ِ راست ِ باغ
دختري با كفشهاي كتاني
هر شب بال در مي آورد
آسماني مي شود
.
.
.
اشارات
دايره نماد ِ جاودانگي، تداوم، تكرار ، آسمان، درون گرايي، و .... است
Rezso Seress يكشنبه غمگين ، اشاره به شاهكار
.
.
.
هستي ، دوازدهم فروردين ماه 1389- جنوب ِ ايران
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- -

اصلا" به روي خودمان نياوريم كه بهار آمده ، سال ِ نو شده

پوستم بيش از حد كلفت شده آنقدري كه آمدن سال ِ نو هم مؤثر نيفتاد و تغييري تا بدين لحظه حاصل نشده در من! بي حال و حوصله تر از هميشه با ذهني تهي سال ِ نو را از سَر گرفته ام ! شب ها درست تا طلوع خورشيد بيدار و روزها هم طبيعتا" تا 13-14 بعد از ظهر خواب ! در حال ِ حاضر هم هيچ حرفي براي گفتن ندارم ! خدارو شكر
اما نوشته كوتاهي از داريوش مهرجوئي را برايتان مي آورم كه حرفهاي من نيز چيزي جز آن نيست
.
.
.
این روزها خیلی حال و حوصله ندارم که بخواهم فکر کنم چه باید کرد. خیلی خلاصه و مختصر می‌گویم:به اهداف من کار نداشته باشید. شما ناامید نشوید. بهتر است صبح‌ها کمی زودتر از خواب بیدار شوید و به خورشید کم‌جان بهار نگاه کنید که با ولع می‌تابد. بی‌خیالِ آن‌چه گذشت به فردایی فکر کنید که باید ساخت و روزهایی که باید رقم زد. کتاب بخوانید، درس بخوانید، نگذارید این ذهن بیچاره گوشه‌ی تنتان خاک بخورد. همین که یاد بگیرید و همین که بفهمید همه چیز عوض می‌شود. حتی اگر خورشید کم‌جان باشد، حتی اگر نتابد، حتی اگر حالتان خوش نباشد، همین که می‌فهمید یعنی این‌که برنده‌اید. ما هم مبارزه می‌کنیم که برنده باشیم
.
.
در هر حال ؛ خواهش ِ عاجزانه ي من از خدا اين است
حوّل حالنا الي اَحسن ِ الحال
شاد باشيد - به خوبي ها فكر كنيد و تا مي توانيد مهرباني كنيد
هستي ، هشتم فروردين 1389- جنوب ِ ايران
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

یکشنبه شب

از چیزهای دور و برت استفاده کن
...
یکی ازهمین باران ِ آ رامِ پشت ِ پنجره
از همین سیگار ِ لای انگشت های من
از همین پاهای دراز شده روی کاناپه
از همین صدای محو ِ راک اند رول
و فِراری سرخ ِ توی ذهن ِ من
از همین زن که در آشپزخانه تلو تلو می خورد
همه را مصرف کن
استفاده کن
.
.
.
.
.
.
رییموند کارور
هستی ، سوم فروردین ماه 1389
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------

زن را بايد پرستاري كرد با عشق

گاو در كلاس هنر
هواي خوب
مثل ِ زن ِ خوب است
هميشه نيست
زماني هم كه هست
ديرپا نيست
.مرد اماپايدار تر است
.اگر بد باشد
مي تواند مدت ها بد بماند
و اگر خوب باشد
به اين زودي بد نمي شود
زن اما عوض مي شود
بابچه
سن
رژيم
سكس
حرف
ماه
بود و نبود ِ آفتاب
وقت ِ خوش
.زن را بايد پرستاري كرد با عشق
حال آن كه مرد مي تواند نيرومند تر شود
اگر به او نفرت بورزند
.
.
.
.
به بهانه بزرگداشت هشتم مارس روز جهاني " زنان " ؛ شعر از چارلز بوكفسكي
هستي، شانزدهم اسفند 1388
------------------------------------------------------------------------------------------------------------