پسر ِ گستاخ

مامان طبق معمول فارسی وان می بینه من هم باز طبق معمول لپ تاپ , عکس بازی , فتوشاپ , اینترنت و فیس بوک و در عین حال یک دستم هم به کتاب ِ تازه ای هست که شروعش کردم وحقیقتا " لذت می برم از خوندنش . کتاب می خونم و به مفهوم ِ زندگی فکر میکنم به فلسفه زندگی به اتانازی و به پسر ِ ساختار شکنِ همسایمون که تازگی ها خود کشی کرده ! آه پسرک بیچاره آفرین به این همه شجاعت و گستاخی ِ تو ! معتاد شدن به عادت های مضحک زندگی و تسلیم شدن به حدها و دیوارها به حصارها ,کاری بر خلاف ِ جهتِ طبیعت هست چرا که خداوند ما رو آزاد آفریده اما این خود ِ ما انسان ها بوده ایم که در طول ِقرن ها خودمان را اسیر ِ دست ِ زندگی ِ اجتماعی کرده ایم ! این و خوب همه ما می فهمیم ؛ زندگی وقتی خالی از عشق و نوازش باشه وقتی چشم های انسانی دیگر با محبتی سرشار پیوسته نگران انسان نباشه وقتی انسان احساس کرد که تنهاست به چه درد می خوره؟ "زنده های امروزی چیزی به جز تفاله ی یک زنده نیستند"* و این انسان رو غمگین می کنه و تحمّل زندگی را سخت ! پس دروود برتو ای پسرِ شجاع ِ همسایه مان , دروود بر تو و روحت شاد
.
.
.
.
اشاره به بخشی از مصاحبه مجله نگین با فروغ فرخزاد*
هستی ؛ پانزدهم فروردین ماه 1389
--------------------------------------------------------------------

6 comments:

آرش said...

تجربه شخصیم رو واست مینویسم
شاکی بودن اول رسیدن به آرامشه
تا نفهمی چیا رو نداری و کجاهای کارت میلنگه آروم نمیشی
یک زمانی بابت همه چیز شاکی بودم دنبال کم درد ترین راه خودکشی بودم و به لطف گشتن بهترین روش و دارو رو پیدا کردم ولی کسی گفت تو جسم و روح رو قبول داری گفتم آره گفت دردت ماله کدومشه؟ گفتم روحی
گفت با خودکشی فقط جسمت رفته ودردت سرجاشه
یاد بگیر که زندگی همین کوفتیه که هست و به خدا ضدحال بزن و ازش لذت ببر
نمیگم الان آخر زندگیه ولی اول ناراحتی و رنج هم نیست
شاید الان با خوندن این کامنت میگی برو بابا دلت خوشه یا یک چیزی تو همین مایه ها ولی زندگی همین "بول شیت" هست و باید تاکید میکنم باید ازش لذت برد

آرش said...

تجربه شخصیم رو واست مینویسم
شاکی بودن اول رسیدن به آرامشه
تا نفهمی چیا رو نداری و کجاهای کارت میلنگه آروم نمیشی
یک زمانی بابت همه چیز شاکی بودم دنبال کم درد ترین راه خودکشی بودم و به لطف گشتن بهترین روش و دارو رو پیدا کردم ولی کسی گفت تو جسم و روح رو قبول داری گفتم آره گفت دردت ماله کدومشه؟ گفتم روحی
گفت با خودکشی فقط جسمت رفته ودردت سرجاشه
یاد بگیر که زندگی همین کوفتیه که هست و به خدا ضدحال بزن و ازش لذت ببر
نمیگم الان آخر زندگیه ولی اول ناراحتی و رنج هم نیست
شاید الان با خوندن این کامنت میگی برو بابا دلت خوشه یا یک چیزی تو همین مایه ها ولی زندگی همین "بول شیت" هست و باید تاکید میکنم باید ازش لذت برد

azi said...

آرهآقاي آرش راست مي گه واسه آدمها چاره اي جز لذت بردن نيست،حتي شده به زور و ادا

azi said...

هستي قول بده از عسلويه رفتي اين وبلاگ نويسيو فعالانه ادامه بده. تند تند سر بزن و نوشته بذار. دلمون واست تنگ مي شه. ديگه تنها اين وبلاگ هست كه تا حدي جاتو پر مي كنه واسمون. راستي هستي هنوزم شارژر نوكيا نداري نه؟؟؟(:1

ناشناس said...

آدم است ديگرهستي خانم .....!دلتنگ مي شود.

ناشناس said...

داشتم با خودم در مورد خودكشي فكر مي كردم كه اين نوشته شما امد تو ذهنم.
آخه چندوقته دلتنگي ، تنهايي و خستگي از زندگي ، منو به فكر اين كار انداخته اما مي ترسم .
يعني مي شه من به اين ترس غلبه كنم ؟؟؟