تلفن نوشت های من در عرض ِ چندین هزارثانیه

اضاف کنم یا کم؟احتمال ضعیف هم اگر بدهی نامت را هم اگر تغییر بدهی میان ِ جمعیت هم خودت را ول بدهی با همه ی این ها اکثریت تصمیم ش را گرفته است در آغوش ت می کشند پیشانی اَت را می بوسند و بعد "بـــرو" را توی کاسه اَت می گذارند.. ببین دوست ِ من ! راهت را ادامه بده ! تکرار می کنم راهت را ادامه بده به هر نحو که شده ؛ امّا بپذیر باز این توئی که اوّلین نفر اخراج می شوی از همه چیز .. وضعیت علی خوب نیست حرف بدی ست ..الان توی کماست ؟ نه ! چشمش بازست امّا هوشیاری ندارد حرف بدی ست . از حیطه ی شهر نباید خارج شوی .. برای شهر دیوار فرضی کشیده اند صحبت از آلمان ِ شرقی /غربی نیست ؛ شهر را فرو کرده اند درون ِ یک کیسه زباله ی سیاه و سرش را محکم گره زده اند.. دیوار خانه دیوار حیاط دیوار مدرسه دیوار چین دیوار برلین دیوار ِ ..وقتی من این سواَم و تو آن سو دیوار دیـــــو-وآآآآآآآر می شود .. فهمیدن این ها در یک کلام کار هر کسی نیست هفته ای یکبار حضورت را اعلام می کنی در دادگاهی که نامش را به انقلاب تغییر داده اند کار هر کسی نیست .. به تو افتخار می کنیم مــــا. حواست پرت است/ساکتی ! خودش می گفت هر کسی ساکت است حواسش پرت نیست ؛ نــه ! اشتباه نکـــن . توصیه می کنم شما از موضوع دور شوی .. این به نفع هر دوی ماست
سردرد دارم
خدانگــــهدار ِ شما

___________
هستی کـــشاورز.چهارم فوریه/پانزدهم بهمن /90

No comments: