فریاد در باد
سایه ی سروی به جای می گذارد
(بگذارید در این کشتزار گریه کنم
در این جهان همه چیزی در هم شکسته
به جز خاموشی هیچ باقی نمانده است
بگذارید در این کشتزار گریه کنم)
افق بی روشنایی را
جرقه ها به دندان گزیده است
به شما گفتم
(بگذارید در این کشتزار گریه کنم
.
.
.
لورکا
هستی,بیستم آبانماه 1389
------------------------------------------------------
No comments:
Post a Comment